کدام بحران؟

موضوع ضعف و نابسامانی مدیریت در شاکله و ساختار اداری کشور روز به‌روز عیان‌تر می‌شود. این ضعف و نارسایی و اهمیت ندادن به جایگاه خطیر مدیریت در عرصه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی کشور لطمات زیانبار و گوناگونی در وهله اول به شخصیت دولت‌ها در کشور و در وهله دوم به آحاد مردم وارد کرده است. در یکی، دو دهه اخیر شاهد بوده‌ایم به دلیل غلبه روابط بر ضوابط افرادی به عنوان مدیر و مسئول در مناصبی به کار گمارده شده‌اند که از حداقل دانش و تجربه لازم در امر مرتبط بهره نداشته‌اند. خاطرم هست که در سال‌های اوایل انقلاب دوستی داشتم که به عنوان مدیر یکی از سازمان‌های مهم دولتی به دعوت مسئولان یکی از کشورهای همجوار جهت تبادل نظر، آشنایی و همکاری متقابل در زمینه اجرایی مشترک به آن کشور سفر کرده بود. ایشان تعریف می‌کرد وقتی با طرف مقابل روبه‌رو شدم و شروع به مذاکره کردم، متوجه شدم که نامبرده سال‌های مدیدی است در زمینه تحت مدیریت خودش دارای تجارب مستدل و مفیدی است و مشغول به کار است. در حالی که من نزدیک دو سال بود که در زمینه مدیریتی‌ام، تجربه داشتم و با این اوصاف در مقابل دانش و تجربه طرف مقابل طبیعی بود که هیچ‌حرفی برای گفتن نداشته باشم. دود ناشی از تعویض‌های زود به‌زود مسئولان و مدیران دستگاه‌های دولتی به لحاظ گرایشات سیاسی دولت‌ها، سال‌هاست که به چشم مردم ما می‌رود. همان‌گونه که گفته شد برخی مدیرانی که در تصمیم‌گیری‌های کلان حضور دارند، فاقد دانش و تجربه کاری در امور ذیربط هستند و یا حداقل به لحاظ دخالت مقامات بالاتر هنگام تصمیم‌گیری فاقد استقلال و قدرت هستند و در نتیجه تصمیمات متخذه در زمینه‌های مختلف با استانداردهای جهانی مطابقت و همخوانی پیدا نمی‌کند. چه بسا افرادی که در مناصب مهم مسئولیتی جلوس کرده‌اند، از خود فاقد هرگونه اختیار و اراده‌ای هستند و عملا صاحب منصب نیستند. و نهایتا با بروز یک حادثه طبیعی مانند سیل و یا زلزله و یا نزول برف سنگین آن‌چنان دچار سردرگمی و پریشان خاطری و اضطراب می‌شوند که طبیعتا کنترل اوضاع از دستشان خارج می‌شود و به لحاظ عدم آمادگی و عدم تمهیدات و پیش‌بینی‌های لازم در رابطه با مقابله با این گونه حوادث طبیعی، خسارات سنگینی به دولت و مردم وارد می‌شود که جبران آن بسیار سخت است.
ادامه صفحه 3